داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (29)
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (29)
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (29)
آزار همسايه
مصداق كامل ايمان ايمان و عمل صالح
جابر گفت: در اينجا آيه: إنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (98بيّنه/7) كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند، اينانند كه خود بهترين آفريدگانند.
نازل شد و پس از آن، هنگامى كه على عليه السّلام مىآمد اصحاب پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مىگفتند: بهترين مخلوق خدا بعد از رسول اللَّه آمد. 1
به خدا قسم پيامبر و جبرئيل دروغ نگفتهاند
صفيه نامه را در ميان گيسوانش پنهان نمود و مدينه را به قصد مكه ترك كرد. فرشته وحى نازل شد و پيامبر را از جريان آگاه ساخت. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله امير مؤمنان و زبير بن عوام را براى گرفتن نامه به دنبال آن زن فرستاد. على عليه السّلام و زبير پس از طى مسافتى به آن زن رسيدند، امير مؤمنان به او فرمود نامه كجاست؟ صفيه نامه را انكار كرد و سوگند خورد كه با او نامهاى نيست. توشه و بار و بند او را بررسى كردند اما نامه را نيافتند. در اين هنگام زبير خطاب به على گفت چيزى در او نمىبينم و آهنگ مراجعت نمود. امير مؤمنان فرمود: به خدا قسم پيامبر خدا نه به ما و نه به جبرئيل دروغ گفتند و نه جبرئيل به خداوند عز و جل. سوگند به خدا يا نامه را بايد بدهى يا اينكه سرت را از تنت جدا مىسازم و پيش پيامبر خدا مىبرم. صفيه وقتى كه گفتار على را جدى ديد به آنان گفت از من كنارهگيرى كنيد تا نامه را در آورم و سپس نامه را از لا به لاى گيسوانش بيرون آورد. امير مؤمنان نامه را گرفت و به پيامبر خدا داد. رسول اكرم حاطب را در مسجد بحضور طلبيد و فرمود: اين نامه چيست؟ حاطب گفت: يا رسول اللَّه سوگند به خدا منافق و دو رو نشدهام و از اسلام خود بر نگشتهام.
و انى اشهد ان لا اله الا اللَّه و انك رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله حقاً. اهل و عيال من نوشته بودند كه قريش درباره آنان نيكى و خوبى كردهاند من هم دوست داشتم كه در برابر حسن معاشرت آنها جزا و پاداشى دهم.
در بعضى از تفاسير بعد از اين گفتار حاطب آمده است: در حالى كه مىدانستم خداوند قدرت و نيرويش را عليه اهل مكه خواهد فرستاد و نامه من به آنان سودى نخواهد بخشيد. در اين هنگام رسول اكرم او راتصديق نمود و عذرش را پذيرفت و مورد عفو قرار داد. در آن وقت عمر به پا خواست و گفت: يا رسول اللَّه، به من اجازه بده تا سر اين منافق را از تنش جدا كنم، حضرت جواب مثبت به او نداد و خدمات حاطب را كه در جنگ بدر انجام داده بود، مانع عمل عمر دانست افشاى راز مومن نزد مومنى و يا بيگانهاى حرام و ممنوع و باعث خشم و غضب پروردگار عالم است بويژه اگر راز افشاء شده مربوط به امور نظامى و سياسى، اقتصادى اجتماعى و ... باشد، در چنين حالى قباحت و زشتى افشاء سر، فزونتر و كيفرش شديدتر خواهد بود زيرا اين كار مسلمانان را با شكست مواجه و روبرو خواهد ساخت.
پی نوشت :
1. تفسير نمونه، جلد 27، صفحه 7.
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}